English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8388 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
positive relation U رابطه مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
Other Matches
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
nexus U رابطه رابطه داخلی
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
linkages U رابطه
linkage U رابطه
relationship U رابطه
relationships U رابطه
bond U رابطه
equation U رابطه
equations U رابطه
correlation U رابطه
relation U رابطه
connexions U رابطه
connection U رابطه
contingence U رابطه
relevance U رابطه
respects U رابطه
respect U رابطه
relevancy U رابطه
incommunicable U بدون رابطه
relation U رابطه نسبت
liaison U بستگی رابطه
liaison U رابطه نامشروع
functional relation U رابطه تابعی
liaisons U رابطه نامشروع
flow formula U رابطه جریان
mutual relationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
functional relationship U رابطه تابعی
interrelationship U رابطه متقابل
correlation U ضریب رابطه
liaisons U بستگی رابطه
interrelation U رابطه متقابل
lead lag relation U رابطه سبقت
relation learning U رابطه اموزی
positive relation U رابطه مثبت
trade-offs U رابطه جایگزینی
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
privity of contract U رابطه متعاقدین
trade off U رابطه جایگزینی
relations of production U رابطه تولید
sonship U رابطه فرزندی
linear relationship U رابطه خطی
mil formula U رابطه میلیمی
mil relation U رابطه میلیمی
negative relation U رابطه منفی
transitive U رابطه غیرمستقیم
terms of trade U رابطه مبادله
symbiotic relation U رابطه همزیستی
transitive U رابطه مجازی
mil relation U رابطه میلیم
monotonic relation U رابطه همسو
negative relation U رابطه معکوس
trade-off U رابطه جایگزینی
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
fiduciary relationship U رابطه امانی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
causal link U رابطه سببیت
de broglie relation U رابطه دوبروی
cash nexus U رابطه نقدی
bode's relation U رابطه بود
binary relation U رابطه دوتایی
correspond U رابطه داشتن
arithmetic relation U رابطه حسابی
preattunement U وفق [رابطه ای]
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
causal relationship U رابطه علی
tie U رابطه برابری
relationship U رابطه [ریاضی]
ties U رابطه برابری
contractual relationship U رابطه قراردادی
definitional equation U رابطه تعریفی
commutation relation U رابطه جابجایی
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
denouncement U اعلان قطع رابطه
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
coheres U رابطه خویشی داشتن
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabits U رابطه جنسی داشتن
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
break away U قطع رابطه کردن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
habit U روش طرز رشد رابطه
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
habits U روش طرز رشد رابطه
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
causality U رابطه بین علت ومعلول
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
righted U مستقیم
firsthand U مستقیم
straight U مستقیم
straighter U مستقیم
directs U مستقیم
first-hand U مستقیم
directed U مستقیم
bee line U خط مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
righting U مستقیم
right U مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
attributive U مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
straight line U خط مستقیم
levels U مستقیم
levelled U مستقیم
leveled U مستقیم
level U مستقیم
straight line U مستقیم
straight line code U کد مستقیم
upstanding U مستقیم
straightish U مستقیم
beeline U خط مستقیم
straightest U مستقیم
on line U مستقیم
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
direct control U کنترل مستقیم
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
forward resistance U مقاومت مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
direct address آدرس مستقیم
Recent search history Forum search
1ترجمه کردن این جمله برام مشکله از لحاظ دستوری جور نمیشه
1i go out with you
1پودرسبز
0رابطه شار و شدت در خورشید یا ستارگان
0 مرکل ترند رو چطور به فارسی ترجمه کنم؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com